در نکوهش "پایورهای بدلی"؛ کمی هم خودمان باشیم 

payvar

یادداشتی تحت عنوان فوق نوشته ام که در سایت چهارمضراب منتشر شده است.

مروری بر زندگی و آثار آهنگ ساز فیلم امیلی Yann Tiersen

 

مثل یک جمله ساده؛ مثل یک کلمه

 

سعید کمالی دهقان؛ همشهری ماه؛ تیر ۱۳۸۵


موسیقی اغلب فیلم های آمریکایی را آهنگ سازانی هم چون جان ویلیامز نوشته اند و همه جای فیلم، موسیقی است که به شما می گوید چه طور فکر کنید و چه احساسی داشته باشید. در صحنه ای ترسناک، صداهایی رعب انگیز و در صحنه ای عاشقانه، نغمه ای رمانتیک به کار می برند، اما من به سخن بودلر نویسنده فرانسوی معتقدم که می گوید دغدغه هنرمند باید این باشد که آ   ن چه را که احساس می کند ، تشریح کند و نه آن چه را که می بیند .

زبیگنیف پرایزنر آهنگ ساز فیلم های کیشلوفسکی

 

روزی ژان پیر ژونه ،کارگردان  فیلم سرگذشت شگفت انگیز و باورنکردنی املی پولن ، در اتوموبیلی نشسته بود که یکی از آهنگ های یان تیرسن را از رادیو شنید؛ خوشش آمد و سریع با هنرمند جوان هم وطنش تماس گرفت؛ اما آهنگ ساز جوان اهل بریتانی، سرش شلوغ بود و داشت آلبوم جدیدش را تنظیم می کرد. هم نمی توانست پیش نهاد وسوسه برانگیز ژان پیر ژونه را رد کند و هم زمان زیادی برای تنظیم آهنگ فیلم نداشت. در نهایت، قطعاتی از آلبوم های قبلی اش را انتخاب کرد و چندتایی هم قطعه جدید نوشت. نتیجه خوب از کار در آمد و قطعات انتخابی آن قدر با سرگذشت شگفت انگیز املی پولن جور در می آمد که انگار تیرسن قبل از آشنایی با ژونه می دانست قرار است برای فیلمش آهنگ بسازد. موسیقی فیلم املی پولن هم بیش از یک میلیون نسخه فروش کرد و همه را شگفت زده کرد.
نقش موسیقی تیرسن در موفقیت فیلم ژونه (با توجه به فروش بیست و یک میلیون پوندی آن) انکار ناپذیر است. موسیقی ساده فیلم املی ورق را برای آن دسته از موسیقی دان هایی که پیچیدگی و ابهام را از الزامات موسیقی خوب می دانند، بر می گرداند و با جسارت تمام اثبات می کند که برای نوشتن یک موسیقی خوب، چندان نیازی هم به سمفونی های پرزرق و برق و ده ها نوازنده قهار نیست.


با سازهای معمولی و گاه دور از ذهن هم می شود به همین سادگی موسیقی انسانی نوشت. ذوق می خواهد و کمی جسارت. موسیقی یان تیرسن در این فیلم برای آن ساخته نشده است که به شما بگوید چه احساسی داشته باشید و چه طور فکر کنید؛ برعکس، موسیقی فیلم تلاش می کند تا آن گوشه ای از احساس املی، شخصیت اصلی فیلم را که تصاویر از توصیف آن عاجزند، تشریح کند و نبودش خلا عظیمی در شناخت او ایجاد می کند.
والس املی پولن که تم اصلی فیلم را تشکیل می دهد، به سه فرم نوشته شده است. ویژگی فرم اول، آن اجرای پر رنگ آکاردئون است که بیش تر از دیگر قطعات به گوش می رسد و به فیلم حسی فرانسوی می دهد. قطعات هیچ وقت آن جا نرفته ام ، عصر جشن ، نه به این سادگی از آلبوم جاده آبشارها انتخاب شده اند و قطعه اصلی آلبوم والس هیولاها هم با همین نام در فیلم به کار رفته است

.
روزهای غمناک از قطعاتی است که چندین ساز مختلف آن را اجرا کرده اند، و آهنگ های مختلفی هم از آلبوم فانوس دریایی و مفقود انتخاب شده. تنها قطعه موسیقی فیلم املی که تیرسن آن را نساخته، آهنگی است رومانتیک مربوط به سال 1931 به نام گناه کار که اغلب در آن رستورانی پخش می شود که املی در آن جا کار می کند. پیانو، کاریون، بانجو، ماندولین، گیتار، هارپسیکورد، ویبرافون، آکاردئون، گیتار باس وملودیکا از سازهایی است که او برای موسیقی این فیلم استفاده کرده. موسیقی فیلم بیش تر یک موسیقی فرانسوی است؛ چرا که برای ساخت آن از ملودی های محلی و ملی فرانسه استفاده شده است و بعضی از سازهایی که برای اجرای آن به کار رفته، فرانسوی است. موسیقی این فیلم حسی دارد میان بی خیالی و حس مالیخولیایی. حس بی خیالی و بی تفاوتی موسیقی فیلم، حزنی در بردارد که آدم را یاد دنیای تنهای انسان های زمان امروز می اندازد، انسان هایی که ساعت های بی شماری را تنها به سینما می روند، تنها قدم می زند و تنها در گوشه کافه ای در محله مون مارت پاریس مشغول نوشیدن یک لیوان قهوه اند و این جمله معروف فرانسوی را به ذهن می آورد که آری، زندگی همین است!


یان متولد 23 ژوین 1970 است. زیاد اهل درس خواندن نبود، اما پس از یاد گرفتن ویولون، پیانو و رهبری ارکستر، استعدادش را نشان داد و در کنسرواتوار محلی شاگرد نمونه شد. می گوید: من به کنسرواتوار می رفتم و برایم کلی مزایا داشت. البته زیاد حرفه ای نبود، اما باعث شد چیزهایی را بشنوم که ممکن بود تا آخر عمر هم به گوشم نرسد. بعد از آن، برای چند گروه ساز زدم و به کنسرت های متعددی می رفتم. خلاف فضای کلاسیک سال های هشتاد منطقه رن ، از موسیقی راک خوشش آمد و شیفته گروه هایی چون استوگز و ژوی دیویژن شد، در مورد این گروه ها می گوید: کارهاشان کاملا غریزی بود. موسیقی می نواختند بی آن که به تکنیک توجه داشته باشند؛ فقط از آن لذت می بردند. همین روزها بود که برای چند نمایش نامه و تاتر موسیقی نوشت و عضو چند گروه راک محلی شد، اما اولین فعالیت جدی اش در موسیقی، برمی گردد به سال 1995 که مصادف بود با انتشار اولین آلبومش به نام والس ِ هیولاها . تیرسن در این آلبوم بیش تر قطعاتی را که از قبل برای نمایش نامه ها و تاترها نوشته بود استفاده کرد. اوکار دوم خود را سال بعد ارایه داد و اسمش را گذاشت: جاده آبشارها . اما هیچ یک از این دو آلبوم مورد توجه منتقدان قرار نگرفتند تا این این که آلبوم فانوس دریایی را در سال 1998 منتشر کرد و شهرت خوبی هم برایش به همراه داشت. قطعه تک فام این آلبوم ساخته دومینیک اِی بود و با اقبال خوبی روبه رو شد و شبکه های رادیویی آن را مرتب پخش کردند. آلبوم بعدی او به نام همه چیز آرام است در 23 مارس 1999 منتشر شدکه ریتم نسبتا متفاوتی داشت و بیش تر راک اند رُل بود. یان تیرسن تا سال 2001 و قبل از موفقیت موسیقی فیلم املی پولن ، در فرانسه به خوبی شاخته  شده بود. تا آن زمان برای چند فیلم هم موسیقی ساخته بود. اریک زونکا قطعاتی از آلبوم جاده آبشارها را برای شروع فیلم زندگی رویایی فرشتگان که برنده جشنواره کن هم شد، استفاده کرد. موسیقی فیلم آلیس و مارتین ساخته آندره تشینه و آهنگ فیلمی از کریستین کریر نیز از آثار تیرسن جوان است، اما تنها پس از فیلم سرنوشت شگفت انگیز املی پولن بود که آوازه جهانی پیدا کرد و برای برگزاری کنسرت به کشورهای متعددی رفت. یان تیرسن داشت روی آلبوم پنجم خود به نام مفقود کار می کرد که ژان پیر ژونه به او تلفن کرد و به او پیش نهاد هم کاری داد. یان تیرسن وقت کمی داشت، اما توانست با انتخاب قطعاتی از آلبوم های قبلی و آلبوم در دست کارش و نوشتن چند قطعه جدید، اثر خوبی به جای بگذارد.
او برای آلبوم مفقود که بیش تر اکسپرسینونیستی بود، از هنرمندانی چون دومینیک اِی دعوت به هم کاری کرد و از ارکستر سمفونیک وین نیز استفاده کرد. یان تیرسن بعد از فیلم املی در سال 2003 برای فیلم بدرود لنین! ساخته کارگردان آلمانی ولفگانگ بکر موسیقی ساخت و جدید ترین آلبومش را دو سال بعد در سال 2005 منتشر کرد و آن را بازیافته گان نامید. او در این آلبوم از صدای خوانندگانی چون لیزا فریسر ، جین بیرکین و دومینیک اِی استفاده کرده است و با انتخاب نام بازیافتگان گویی آن چه را که در آلبوم پیشین خود گم کرده بود، بازیافته است. تیرسن هم اکنون در پاریس زندگی می کند و ترجیح می دهد برای خودش کار کند و زیاد درگیر موسیقی فیلم نشود. او در این رابطه می گوید: من زیاد به این کار مایل نیستم. می خواهم آزاد باشم و ازقبل مشخص نباشد که چه کاری قرار است انجام بدهم. کارگردان از این کار خوشش نمی آید و من هم دوست ندارم که کسی برایم خط و مشی تعیین کند . تیرسن معتقد است همه می توانند موسیقی بسازند. او می گوید: هر کسی می تواند با توجه به امکاناتش کاری بکند. به دیگران گوش ندهید و تلاش تان را بکنید. با کمک نرم افزارهای موسیقی آلبومی درست کنید. وسایل تکنیکی و نرم افزارهای آن چنانی آن قدرها هم اهمیت ندارند. امروزه با کامپیوتر همه چیز در دست رس است و هیچ مرزی نیست، همه مردم می توانند موسیقی بسازند، عجله کنید.


موسیقی یان تیرسن بر گفته ازتم های فولکلور و موسیقی ملی فرانسه است. علاقه خاص او به آکاردئون و سازهای محلی به آهنگ هایش روح و حس فرانسوی می دهد و آدمی را یاد موسیقی های خیابانی و کافه های فرانسه می اندازد. سادگی موسیقی  اش فریبنده است؛ چرا که خلاف ساختار ساده آهنگ و سادگی گوش فرا دادن به آن، پیچیدگی ای در احساس آن نهفته است.
تیرسن را از این جهت با آهنگ ساز مینیمالیست معروف فیلم پیانو یعنی مایکل نیمن مقایسه می کنند، تا جایی که به او لقب  مایکل نیمن فرانسوی داده اند. او خود در این رابطه می گوید: از کارهای اولیه مایکل نیمن خوشم می آید، او با انرژی دیگری به سراغ موسیقی کلاسیک رفته و موسیقی اش بیش تر به راک نزدیک است، اما به هر حال فکر نمی کنم که موسیقی ما آن قدرها هم به هم نزدیک باشد. بیش تر قطعات تیرسن کوتاه و ساده اند. او خود می گوید: قطعات من کوتاه اند، چون دوست ندارم تِم هایم را توسعه بدهم. وقتی یک ملودی به ذهنم می رسد، دلم می خواهد همان طور دست نخورده بماند، برای همین یا آن را تکرار می کنم یا به همان مقدار که هست نگهش می دارم و اگر غیر از این باشد همانی می شود که می گویند: موسیقی برای موسیقی.
ایده ای داری و آن را به حداکثر ممکن طول و بسطش می دهی، ممکن است این روش هم جواب بدهد اما من اهلش نیستم. برای من ملودی مثل یک جمله ساده است یا حتی یک کلمه و من نمی دانم چه طور باید یک کلمه را تشریح کرد. برای همین ترجیح می دهم همان طور بماند و دستش نزنم.


او در باره موسیقی فیلم معتقد است: من نمی توانم قطعه ای بنویسم که از قبل گفته باشند با صحنه ای جور در بیاید که دختری در آن گریه می کند. به من چه مربوط که دختری گریه می کند. من شاید یک قطعه ای نوشته باشم برای یک لحظه غم انگیز؛ این قطعه به هر حال متعلق به احساس من است و خدا را چه دیدید، شاید با آن صحنه هم جور در بیاید.


منبع : سایت شخصی تیرسن گاردین، نوامبر 2005

 

 

این بداهه است...

گفتگو با محمد رضا لطفی

 

مجله ی هفت در بیست و نهمین شماره ی خود گفتگویی را با محمد رضا لطفی به چاپ رسانده است.این گفتگو زیبا و سرشار از نکات آموزنده ایست که از زبان موسیقیدانی بیان می شود که بیشتر عمر خود را پس از انقلاب، خارج از وطن گذرانده است. نظریات استاد لطفی نو،آموزنده و متحول کننده است و ما را با عصاره ی اندیشه ی موسیقیدانی آشنا می کند که مثل دیگران فکر نمی کند و با تجربه و اندیشمند است.این گفتگو برخلاف بسیاری از گفتگوها جنبه ی توضیحات حاشیه ای و تعریف خاطرات زندگی ندارد و کاملا تخصصی است و لطفی بی پرده نظریاتش را بیان می کند.

مجله هفت – شماره 29

خرداد 1385

1500 تومان

 

ارفع اطرایی: در موسیقی ردیف، عده ای سودجو از استقبال مردم سوء استفاده میکنند

ارفع اطرایی

با خانم ارفع اطرایی مصاحبه ای کرده ام که در گفتگوی هامونیک می توانید بخوانیدش.

 

اجرای استاد هوشنگ ظریف در پایان نامه سعید ثابت

اجرای استاد هوشنگ ظریف در پایان نامه سعید ثابت

 

 

saeed sabet

 

 

 

سعید ثابت یکی از شاگردان به نام استاد فرامرز پایور است که اجرای گروهی پایان نامه تحصیلی دوره ی کارشناسی ارشد نوازندگی موسیقی ایرانی( سنتور) خود را همراه با همنوازی استاد هوشنگ ظریف (تار)، استاد محمد اسماعیلی(تنبک)،استاد محمد مقدسی (کمانچه)،محمد دلنوازی (عود)،داود ورزیده(نی)،رضا آبایی(قیچک) و آواز رضا طیبی اجرا کرد.این برنامه یکشنیه شب مصادف با دهم اردیبهشت ماه سال 1385، ساعت 19 در تالار فارابی دانشگاه هنر تهران آغاز شد و حدود چهل و پنج دقیقه طول کشید.

 

فرامرز پایور استاد راهنمای سعید ثابت و ارفع اطرایی استاد مشاور وی بود، و قطعاتی در دستگاه چهارگاه با آهنگسازی و تنظیم استاد فرامز پایور به اجرا در آمد.پیش درآمد، چهارمضراب،زابل،حصار،مخالف و زنگوله از قطعاتی هستند که در این دستگاه اجرا شد و مورد توجه حاضران قرار گرفت.سعید ثابت از موفق ترین شاگردان استاد فرامرز پایور است که تبحر خاصی در اجرای قطعات استاد خود دارد و سبک نوازندگی و مضراب زنی استاد پایور را به خوبی رعایت می کند.سنتور نوازی ردیف استاد صبا و اجرای قطعاتی چون فانوس ساخته استاد پایور از مهمترین کارهای سعید ثابت محسوب می شود.سعید ثابت از نزدیک ترین افراد به استاد فرامرز پایور است و تاثیرات استاد بزرگ سنتور ایران بر روی وی به طور کامل مشهود است.

 

در حاشیه این برنامه با استاد ظریف، استاد اسماعیلی ، استاد مقدسی و آقای دلنوازی گفتگوی کوتاهی کرده ایم:

 

-          استاد ظریف، لطفا دلیل همراهی خود را در اجرای گروه نوازی پایان نامه سعید ثابت بفرمایید.

همانطور که می دانید پایان نامه از دو بخش نظری و عملی تشکیل شده و من در اجرای گروه نوازی سعید ثابت برای بخش عملی با ایشان همکاری کردم .

 

-          ارزیابی خود را از اجرای سعید ثابت بفرمایید.

آقای ثابت در سنتور نوازی تبحر دارند و در این برنامه هم کار خوبی ارائه دادند.

 

-          استاد اسماعیلی، به چه علت در این اجرای گروهی شرکت کردید؟

آقای ثابت بهترین شاگرد استاد پایور است و بنده هم به خاطر این که ایشان هم نوازنده و هم انسان خوبی هستند در این گروه نوازی ایشان را همراهی کردم.

 

-          جناب آقای مقدسی،چرا در این برنامه شرکت کردید؟

من سال ها در گروه استاد پایور بوده ام و به ایشان تعهد دارم و به اتفاق دوستان و اساتیدی که با ایشان همکاری داشتند این برنامه را اجرا کردیم.

 

- حال استاد پایور چطور است؟

دیگر مشکل است پایور گذشته را داشته باشیم.صحبت درباره استاد پایور اکنون یک داستان است پر از آب چشم.

 

- استاد دلنوازی، علت همکاری با سعید ثابت را در این برنامه بفرمایید.

 من سال هاست که با گروه آقای پایور همکاری داشته ام و این گروه هم همان گروه است و اگر چه استاد پایور در آن حضور ندارند اما سعید ثابت کار ایشان را ادامه می دهد.

 

- حال استاد پایور چطور است؟

ایشان هم خوب هستند و هنوز هم کارهای سازنده ای انجام می دهند و نوشته های خود را ادامه می دهند.

 

 hooshang zarif

 

 

 

متنی که درباره زبیگنیف پرایزنر ترجمه کرده بودم ؛ در شرق چاپ شده که اینجا هم می آورم.زبیگنیف پرایزنر

درباره زبیگنیف پرایزنر

مردى که به هالیوود «نه» مى گوید

 

متن زیر برگردان گفت وگویى با زبیگنیف پرایزنر آهنگساز لهستانى است که در تاریخ ۱۲ نوامبر سال ۲۰۰۴ در گاردین به چاپ رسید. لازم به ذکر است که این متن از طریق لورنس آستون مدیر دفتر زبیگنیف پرایزنر در اختیارم قرار گرفته است.
هنگامى که فرانسیس فورد کاپولا مشغول پیدا کردن آهنگسازى براى «پدر خوانده» بود، به او گفتند موسیقى که نینو روتا براى این فیلم نوشته است روى فروش فیلم تاثیر منفى مى گذارد. نینو روتاى ایتالیایى از چهره هاى درخشان موسیقى فیلم است، اما به نظر مدیران استودیو، موسیقى ظریف و خاطره انگیز نینو روتا آنچنان که باید و شاید هیجان فیلم را منعکس نمى کند. آنها به کاپولا گفتند به سراغ یک آهنگساز آمریکایى برود، او هم این کار را کرد. آهنگى که ساخته شد به هیچ وجه رضایتبخش نبود و در نهایت، سه ماه بعد آهنگ نینو روتا دوباره روى فیلم قرار گرفت.
زبیگنیف پرایزنر که همچون نینو روتا و انیو موریکونه از نخبگان موسیقى فیلم اروپا است، این ماجرا را به عنوان تصویر مشکلات کارکردن براى فیلم هاى آمریکایى تعریف مى کند و مى گوید: «در این تجارت مضحک، پول موضوع اصلى است.» او به یاد مى آورد: «فیلمى به من پیشنهاد شد که در آن میشل فایفر
۵۰ میلیون دلار، جک نیکلسون ۵۰ میلیون دلار و کارگردان ۱۰ میلیون دلار مى گرفتند. حالا ببینید بودجه ساخت فیلم چقدر بوده است! با این پول ها نمى شود ریسک کرد.در اروپا قضیه کاملاً فرق مى کند. مثلاً زندگى دوگانه ورونیک ۳
میلیون دلار خرج برداشت و کارگردان رئیس من بود و نه استودیو.»
زبیگنیف پرایزنر در جامعه اى که فرهنگ آمریکایى بر آن چیرگى دارد، همچون نمادى از تمدن اروپایى ایستاده است. او با نوشتن موسیقى فیلم هاى کریستف کیشلوفسکى از جمله سه گانه هاى آبى، سفید، قرمز جایگاه خود را در جامعه موسیقى تثبیت کرد و با پیشنهادهاى فراوانى از سوى هالیوود روبه رو شد اما تا به امروز به سینماى اروپا وفادار مانده است. پرایزنر که اخیراً مشغول نوشتن موسیقى فیلم «همه چیز در مورد عشق» ساخته کارگردان دانمارکى توماس وینتربرگ است دلیل ساده اى را براى رد کردن پیشنهادات هالیوود بیان مى کند؛ او معتقد است که کار کردن براى فیلم هاى آمریکایى آزار دهنده و ملال آور است.
او با اشاره به فیلم هاى آمریکایى مى گوید: «وقتى با شخصى چون توماس وینتربرگ کار مى کنم، به من اعتماد دارد. به آسانى مى شود براى فیلم موسیقى نوشت، اما سئوال اینجا است که چرا اصلاً فیلم باید موسیقى داشته باشد. ارتباط بین فیلم و موسیقى کاملاً متافیزیکى است، چون شما هیچ گاه موسیقى را نمى بینید بلکه آن را احساس مى کنید. به عقیده من بهترین موسیقى براى فیلم، سکوت مطلق است. موسیقى اغلب فیلم هاى آمریکایى را آهنگسازانى همچون جان ویلیامز نوشته اند و همه جاى فیلم، موسیقى است که به شما مى گوید چه طور فکر کنید و چه احساسى داشته باشید. در صحنه اى ترسناک، بوق و کرناى رعب انگیز و در صحنه اى عاشقانه، نغمه اى رمانتیک به کار مى برند، اما من به سخن بودلر نویسنده فرانسوى معتقدم که مى گوید: «دغدغه هنرمند باید این باشد که آنچه را که احساس مى کند، تشریح کند و نه آن چه را که مى بیند.»
پرایزنر این رویه را پیش گرفت و تغییر آن برایش سخت است. او از یک کارگردان آمریکایى یاد مى کند که از او خواسته بود براى فیلمش موسیقى آمریکایى بنویسد. او مى گوید: «من به این چنین فیلم هایى «نه» مى گویم چون در نهایت آدم به خودش مى گوید که چه؟ در آمریکا از شهرت و اسم تو استفاده مى کنند و موسیقى را به دلخواه خودشان تغییر مى دهند. من ترجیح مى دهم براى فیلمى موسیقى بنویسم که به معناى حقیقى انسانى باشد نه فیلم هایى که تنها رونوشتى فانتزى و مضحک از زندگى اند. وقتى فیلم هاى آمریکایى را نگاه مى کنم احساس مى کنم که تمام تلاششان آموزش به تروریست ها است. لهستان بودم که تلویزیون خبر حادثه
۱۱
سپتامبر را داد، ابتدا فکر کردم که حتماً دارند فیلمى را پخش مى کنند.» روز استقلال «سرگرم کننده است اما به نظر من فیلم هاى این چنینى منتظرند تا اتفاقى بیفتد، مثل پیشگویى اى که قرار باشد به حقیقت بپیوندد.»
هنگامى که زندگى پرایزنر را مرور مى کنیم به او حق مى دهیم که حوصله فانتزى هاى هالیوود را نداشته باشد. او در کراک به دنیا آمده و در روستایى لهستانى بزرگ شده، در آن جا همه مردم موسیقى را با آواز خواندن در کلیسا فراگرفته بودند.پرایزنر مى گوید: «ما به موسیقى غربى دسترسى نداشتیم؛ بیتلز گوش مى کردیم، چون واقعاً موسیقى معصومى بود، اما فقط همین بود و بس. تلاش مى کردیم رادیو لوکزامبورگ را بگیریم و بیش از آن کارى از دستمان بر نمى آمد. کمونیسم در لهستان مثل روسیه نبود. کشیش مهمترین فرد روستا بود و حتى دبیر حزب هم به کلیسا مى رفت.»
پرایزنر در جوانى به جشن هاى زیرزمینى اى مى رفت که در کاباره هاى کراک بر پا بود و پیونیشا پد بارانامى نام داشت. جایى که پاپ ژان پل دوم پیش از آن که به مقامى برسد مراسم شعر خوانى برگزار مى کرد و نوازندگان جاز مى توانستند بدون ترس از مداخله مقامات دولتى کار خودشان را بکنند. پرایزنر مى گوید: «آن پایین مى شد هر کارى کرد. مى شد با مدیر حزب مصاحبه کرد و آن را به موسیقى تبدیل کرد و اگر هم اعتراضى مى کردند مى گفتیم که داریم کمونیسم اشاعه مى دهیم. اما آیا مى شد چنین فضایى را در روسیه هم تصور کرد؟ حتماً فرداى کنسرت تو را سوار قطار مى کردند و عازم سیبرى مى شدى!»
دروازه هاى لهستان تا قبل از سال
۱۹۸۹ و تا زمانى که هنوز کمونیسم اروپا مثل خانه اى پوشالى فرو نریخته بود، به روى غرب بسته بود. اولین موسیقى پاپ غربى که پرایزنر آن را شنید و تمجید کرد، پینک فلوید بود. مى گوید: «تا قبل از سال ۱۹۸۹
هیچ چیز به درد بخورى در مغازه ها گیر نمى آمد و ذهن لهستانى نمى توانست خود را با یک تغییر ناگهانى هماهنگ سازد. پینک فلوید به اندازه کافى براى خلق دنیایى استعارى در آلبوم «دیوار» از خود هوش و ذکاوت نشان داد. من عاشق آلبوم هایى چون «سوى تاریک ماه» هستم، چون هم مالیخولیاى بریتانیایى را در خود دارد و هم لهستانى.»
پرایزنر، اینو موریکونه و میشل لوگراند فرانسوى را که براى «یک مرد و یک زن» موسیقى کلاسیک ساخته است، تحسین مى کند و البته بعضى از کارگردان هاى آمریکایى نظیر فرانسیس کاپولا و مارتین اسکورسیزى را مى ستاید اما به هر حال ترجیح مى دهد در آپارتمانش در پاریس بماند تا به خاطر پول و شهرت از  هالیوود التماس کند. او از سال
۱۹۹۹ دیگر به سینما نرفت چرا که از محیط هاى بزرگ و چند طبقه متنفر است. مى گوید: «آهنگ ساز بودن آسان است، کافى است برگه اى بردارید و موسیقى اى را که در مغزتان جریان دارد به روى کاغذ بیاورید.» به نظر مى رسد که هالیوود دیر یا زود او را هم خواهد فریفت. پرایزنر تعریف مى کند: «شاعر معروفى بود در لهستان به نام زبیگنیف هربرت که همیشه به نکته جالبى اشاره مى کرد، مى گفت: باید در خلاف جریان آب رودخانه شنا کرد. چون حتى اگر به سرچشمه نرسى لااقل ماهیچه هایت ورزیده مى شوند.»

 

 

سنتور دو طرفه

سنتور دو طرفه

 

سنتور دو طرفه یکی از ابداعات استاد داریوش سالاری از سازندگان برجسته سنتور است.سنتور بیسکویتی نیز از ابداعات دیگر ایشان است.با وی گفتگویی کرده ام که به زودی به چاپ خواهد رسید.اما عکس های حاشیه این گفتگو را که دوست گرامی ام حسین صالحی گرفته است کم کم در وبلاگ قرار می دهم شاید مورد توجه تان قرار گیرد.چندی پیش دوستی از خارج برایم میلی فرستاد و نت های قطعات خوارزمی و ترانه را خواست که آدرسش در زیر آمده است.هر دو قطعه ساخته استاد فرامرز پایور در دستگاه ماهور است و در کتاب هشت قطعه آمده.درباره استاد تجویدی کوچک تر از آنم که حرفی بزنم و می دانم که او نمرده است و در دل تک تک شما زنده است و خواهد درخشید و دوباره زندگی خواهد کرد.

ترانه 1

ترانه 2

خوارزمی 1

خوارزمی 2

 برای دیدن عکس های دیگر بر روی لینک های زیر کلیک کنید:

عکس ۱

عکس۲

عکس ۳

 

رهگذر

رهگذر

ساخته استاد فرامرز پایور

 

رهگذر نام دوئت زیبایست از استاد فرامرز پایور که در شهریور ماه یکهزار و سیصد و شصت و هشت بصورت جزوه ای چون قطعه فانوس در دست علاقمندان قرار گرفت که تا هم اکنون متاسفانه بصورت مدون به چاپ نرسیده است.این قطعه در بیات اصفهان نوشته شده است و استاد حسین دهلوی نیز درنظارت بر  نگارش آن نقش داشته اند.رهگذر دو نوازی برای سنتور و فلوت است که در نوع خود از زیبا ترین دو نوازی های سنتور به حساب می آید.استاد پایور در کتاب هفت قطعه برای سنتور دوئت هایی را برای سنتور و تار –سنتور و ویولون آورده اند اما نمی دانم چرا این قطعه زیبا را در آن مجموعه که به نام فالگوش به چاپ رسیده نگنجانده اند.رهگذر از شانزده پارت تشکیل شده و در سه ملودی آغازین بصورت andante و میانی بصورت larghetto و پایانی بصورت presto نوشته شده است.جفت مضراب های آغارین از نمونه جفت های مشکل مضراب است که نمونه دیگر آن را در قطعه فریبا دیده ایم.فلوت خط یک را اجرا می کند و سنتورخط دوم و در عین حال ملودی اصلی را هر دو می سازند.قطعه زیبایی ست.شما را به شنیدن قسمت سوم آن که بصورت presto است دعوت می کنم.قول می دهم احساس می کنید پرندگان در حال آوازند:


برای شنیدن قسمتی از قطعه رهگذر اینجا کلیک کنید.(۱.۱۶ مگا بایت)

 

درضمن از  هارمونی تاک و آرت موزیک از قرار دادن مصاحبه مضراب با خانم ارفع اطرائی در وب سایت هایشان متشکرم.برای دیدن متن مصاحبه بر روی هارمونی تاک یا آرت موزیک کلیک کنید. 

ارفع اطرائی

Arfa Atrai

متن زیر حاصل گفتگوی وبلاگ مضراب با سرکار خانم ارفع اطرائی نخستین موسیقیدان حرفه ای جامعه بانوان هنرمند ایران است.ایشان همچنین اصل نت قطعه دونوازی اصفهان برای دو سنتور را برای دسترسی عموم توسط این وبلاگ در اختیار گذاشتند که از ایشان کمال تشکر و سپاس را داریم.برای آشنایی با این قطعه و دسترسی به نت ها بر روی این لینک کلیک کنید.

 

سرکار خانم ارفع اطرائی متولد تیرماه سال 1320 می باشند.وی سابقه چهل  و هفت سال نوازندگی و تدریس مستمر در شغل رسمی و کلاس خصوصی و تربیت شاگردان ممتاز دارد.ایشان هنرجوی سومین دوره هنرستان عالی موسیقی ملی بوده است که دارای دیپلم از هنرستان موسیقی ملی و لیسانس از هنرکده موسیقی ملی می باشد که هر دو دوره را با کسب رتبه اول به پایان رساند.وی از شاگردان استاد صبا و استاد پایور و استاد محمود کریمی و کلیه اساتید پایه گذار هنرستان موسیقی ملی بوده است که بین سال های 1338 تا 1359 به استخدام رسمی در وزارت فرهنگ و هنر اداره کل فعالیت های هنری جهت تدریس سنتور تخصصی در هنرستان موسیقی در آمد و همچنین بصورت قراردادی در اداره کل فعالیت های هنری تلویزیون جهت تک نوازی و نوازندگی در ارکسترها استخدام شد.وی همچنین در فعالیت های موسیقی به تکنوازی صوتی و تصویری برای رادیو و تلویزیون پرداخته و برای اجرای کنسرت از طرف وزارتخانه های تابع به کشورهای پاکستان (1339) ، ایتالیا (1342) ، افغانستان (1348) ،ترکیه(1349)،بحرین(1351)،آمریکا(1354)،عراق(1354)،کرواسی(1373) و بوسنی و هرزه گوین (1373) سفر کرده است و همچنین برای اجرای برنامه به شهرهای داخلی متعددی نیز سفر داشته است.وی از سال 1353 سرپرست گروه موسیقی تالار رودکی بوده و با افرادی چون محمد موسوی،ناصر فتاح،لطف الله مجد ، نادر گلچین،خاطره پروانه همکاری کرده است.وی کتب ارزنده ی فرهنگ موسیقی ایران (1360) ، سنتور و ناظمی(1364) دوازده مقام موسیقی ملی ایران (1369) زندگی و آثار حبیب سماعی(1371) بوی جوی مولیان(1381) ویرایش خودآموز سنتور حسین صبا(1381) هفت دستگاه و پنج آواز موسیقی ایرانی (1381) به نگارش درآورده است و آثاری چون  سازشناسی موسیقی ایرانی (طبق برنامه درسی وزارت آموزش و پرورش) و قطعات هم نوازی (دوئو طبق برنامه هنرستان های موسیقی ملی) را در دست چاپ دارد.وی دارای مدرک درجه یک هنری از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است و همچنین بعنوان یکی از "زنان نام آور ایران" از طرف دفتر مشارکت زنان امور ریاست جمهوری شناخته شده است و عضو هیئت مدیره اولین دوره کانون پژوهشگران خانه موسیقی وزارت فرهنگ  و ارشاد اسلامی و عضو شورای فنی هنرستان موسیقی پسران و دختران و دانشگاه علمی کاربردی می باشد.وی در شورای مرکز موسیقی حوزه هنری عضویت دارد و عضو هیئت انتخاب و داوری جشنواره های موسیقی دانشگاه تهران و جشنواره های بانوان (گل یاس) و جشنواره های موسیقی جوان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ( فجر) است.وی منتخب "برگزیده جشنواره موسیقی بانوان" مرداد 84 شورای شهر تهران و منتخب " بازنشسته نمونه ملی" سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور در شهریور 84 و منتخب وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بعنوان "پیشکسوت نمونه" در شهریور 84 می باشد.وی به اجرای پایان نامه های دانشجویی مشغول است و از خدمات ارزنده ی ایشان می توان به چهل و هفت سال سابقه در موسیقی ایرانی و نوازندگی با سنتور کروماتیک و سنتور کروماتیک باس در ارکستر صبا به رهبری استاد حسین دهلوی و سنتور باس در ارکستر استاد فرامرز پایور و سنتور سل کوک و لا کوک در تکنوازی ها و گروه نوازی ها اشاره کرد.وی هم اکنون مشغول تدریس مستمر ساز تخصصی سنتور است و در سال های کوتاهی کلاس های فورم موسیقی ایرانی و تئوری موسیقی ایرانی و همراهی ساز و آواز را بر عهده داشته است.در پایان باز از ایشان تشکر می کنیم و از خدواند متعال برای ایشان و تمامی موسیقیدانان این مرز و بوم آرزوی سعادت و کامیابی داریم.

اصفهان برای دو سنتور

اصفهان برای دو سنتور

ساخته:ارفع اطرائی

 

برای دانلود قسمت کوتاهی از این دونوازی بر روی لینک زیر کلیک کنید:

اصفهان برای دو سنتور

برای دانلود نت این قطعه بر روی لینک های زیر کلیک کنید:

صفحه اول

صفحه دوم

صفحه سوم

صفحه چهارم

صفحه پنجم

 

اصفهان برای دو سنتور نام قطعه ایست در اصفهان ساخته سرکار خانم ارفع اطرائی که از شاگردان به نام استاد صبا و استاد پایور بوده اند.وی این قطعه را به حسین تهرانی تقدیم کرده است.این قطعه دوئتیست که هر دو خط آن دو چهارم بوده و درصد بیشتری از قطعه حالت کنترپوان دارد البته قسمت هایی از این قطعه هم شامل آکوردها و یا ملودی های مجزا می باشد که قسمت هایی با ملودی مجزا از کارهای جالب خانم اطرائی در این قطعه می باشد.اطرائی متولد 8 تیر ماه 1320 است و فارغ التحصیل هنرستان موسیقی ملی می باشد.وی نخستین موسیقیدان حرفه ای در جامعه بانوان هنرمند محسوب می شود که بیش از چهل سال سابقه نوازندگی دارد.وی در زمینه های مختلف هم نوازی ،تکنوازی،ارکستر و تدریس و تالیف فعالیت داشته و دارد و از کتاب های وی در این رابطه می توان از زندگی و آثار حبیب سماعی و 12 مقام موسیقی ملی ایران و سنتور و ناظمی اشاره کرد.متاسفانه بعلت نداشتن امکانات تنها توانستیم قسمتی از این قطعه زیبا را با MP3 Player ضبط کرده و باز هم اگر نقصانی در کار بود بخاطر کوک نبودن دقیق ساز ها می باشد و امکانات جانبی.طی تماس تلفنی با سرکار خانم اطائی احتمالا به زودی مصاحبه کوتاهی با وی در مطلب بعدی خواهیم داشت.درپایان از سرکار خانم تیما اخوان بابت بازنوشت نت این قطعه سپاسگزارم.